دکتر بهروز ناصرالمعمار

کارآفرین سریالی و مشاور کسب و کارهای ایرانی هستم!

و قصد دارم تا خودم رو در یک زمان کوتاه از دیدگاه حرفه‌ای و مسیرهایی که طی کردم معرفی کنم!

بهروز ناصرالمعمار

کارآفرین سریالی و مشاور کسب و کارهای ایرانی هستم!

و قصد دارم تا خودم رو در یک زمان کوتاه از دیدگاه حرفه‌ای و مسیرهایی که طی کردم معرفی کنم!

یک معرفی اولیه داشته باشم در مورد زمان تا پایان دوره لیسانس خودم تا بعد بریم سراغ جزئیات:

در دبیرستان در رشته علوم تجربی تحصیل کردم. معمولاً غیر از انضباط که همیشه نیاز به پادرمیونی اولیا داشت، شاگرد زرنگی  بودم. اولین درآمدم رو در دبیرستان کسب کردم. جزوه درس‌هایی که خودم تهیه کرده بودم رو با جزوات کلاس خصوصی بچه‌ها تهاتر می‌کردم و بانک جزواتی که حالا کامل شده بودن رو بنا بر نیاز بچه‌ها بهشون می‌فروختم.

کنکور دادم و در رشته حسابداری در دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه تهران قبول شدم. از ترم اول به عنوان کمک حسابدار توی یک شرکت خصوصی مشغول به کار شدم. چون کامپیوتر بلد بودم پیشرفت خوبی نسبت به بقیه داشتم و سریع‌تر رشد می‌کردم. در کار حسابداری که طی دوره لیسانس بهش مشغول بودم، حسابداری، حسابداری بهای تمام شده، مسائل مرتبط با انبار و حسابداری انبار، حسابرسی و حسابرسی داخلی، نرم‌افزارهای مختلف حسابداری و مالی، مباحث نقد و بانک و خزانه‌داری و سناریوهای بودجه‌نویسی و مسائل مربوط به حسابداری حقوق و دستمزد رو تا حد خوبی کار کردم.

توی همین مدت طراحی وب سایت هم می‌کردم البته با سیستم کلنگی اواخر دهه هفتاد، کامپیوتر اسمبل می‌کردم و می‌فروختم و در بورس تهران هم برای خودم و تعدادی از آشنایان که پولشون رو به من داده بودن با همکاری یکی از هم‌کلاسی‌هام سهام خرید و فروش می‌کردم.

ادامه تحصیل بعد از لیسانس به چه دلیلی بود؟ و چرا رشته مدیریت؟

در اواخر دوره لیسانس به این نتیجه رسیدم که دیسیپلین بسیار زیاد حاکم بر عملیات حسابداری با روحیه کاووش‌گر و ریسک‌پذیر من سازگاری بالایی نداره و از طرفی با معاشرت با یکی از هم‌دانشگاهی‌ها با دنیای عجیب و جذاب مارکتینگ آشنا شدم. در نتیجه علی‌رغم مخالفت شدید اساتیدم و نگرانی خانواده، در کنکور کارشناسی ارشد در رشته مدیریت اجرایی شرکت کردم.

اون سال خیلی تعداد داوطلبان در کنکور مدیریت زیاد بود و شانس قبولی برای افرادی که از خارج از رشته مدیریت وارد می‌شدند کم حساب می‌شد. من با رتبه 20 در کنکور و رتبه 5 بعد از انجام محاسبه وارد دانشگاه علامه شدم با این امید که مارکتر حرفه‌ای بشم.

همزمان از کارهای مالی و حسابداری خداحافظی کردم و وارد حوزه مارکتینگ و مدیریتی شرکت‌های نرم‌افزاری شدم. در همین سال یعنی سال 1381 اولین شرکت خودم رو ثبت کردم که همچنان هم فعال است.

در ادامه گرایش مارکتینگ رو انتخاب کردم و پایان‌نامه رو با درجه عالی دفاع کردم و فارغ‌التحصیل شدم. در زمان اتمام دوره کارشناسی ارشد خودم رو فرد متخصصی در زمینه مارکتینگ مخصوصاً در زمینه نرم‌افزار می‌دونستم.

کلاً در صنایع زیادی خدمات ارائه دادین. علت خاصی داشته که در یک صنعت باقی نموندین؟

بله. علتش عمدتاً دو نکته بوده. یکی این‌که در دهه بین 20 تا 30 سالگی به شدت فکر می‌کردم که باید شناخت خودم رو از صنایع مختلف افزایش بدم و این حالت رو منشا ایجاد ارزش می‌دونستم  دومین دلیل این بود که از حدود سال 84 عمده فعالیت من در زمینه ارائه سرویس به عنوان مشاور سازمان و مدیریت صورت گرفته. به عنوان مشاور، توسعه فعالیت تخصصی در صنایع گوناگون امتیازات بسیار زیادی رو ایجاد می‌کنه.

ولی با توجه به مجموعه‌هایی که خودتون تاسیس کردین یا در تاسیس و مدیریت اونها الان هم مشارکت دارین، هنوز هم اعتقاد دارید که بیشتر زمان شما در زمینه ارائه خدمات مشاوره‌ای صرف می‌شود؟

خیر. از سی سالگی به بعد مرتباً زمانی که به ارائه مشاوره اختصاص دادم کمتر شده و زمانی که صرف رشد مجموعه‌هایی که در اونها منافع از جنس سهامداری دارم بیشتر شده. البته از تجارب متعددم در زمینه مشاوره در ایفای نقش در این مجموعه‌ها استفاده می‌کنم ولی اگر همین الان رو در نظر بگیریم یعنی سال 99 رو، هم تمایل هم زمان تخصیصی به مشاوره به شدت کاهش پیدا کرده و در عوض زمانی که به مجموعه‌های خودم اختصاص می‌دم خیلی بالاتر رفته و قصد دارم همین روند رو هم ادامه بدم.

پس با همین منطق کار کردین که شما رو بیشتر از مشاور به عنوان کارآفرین سریالی می‌شناسند؟

من آمار دقیقی از اینکه به چه چیزی شناخته می‌شم در دسترس ندارم ولی یک نکته مهم هست که باید بهش اشاره کنم. اگر بخوام از عنوان کارآفرین سریالی استفاده کنم، قطعا یک کلمه “ایرانی” هم به پایانش اضافه می‌کنم. چون کارآفرینی در ایران اصلاً و ابداً شباهتی به چیزهایی که در کتابهای کارآفرینی میگن و در همایشها در موردش بحث میشه نداره. اکثر افرادی که در این مورد حرف می‌زنند یک کسب و کار بسیار کوچک رو هم نمی‌تونن راه‌اندازی یا اداره کنن و توسعه بدهند. فضای بسیار چالشی و سختی داره و علی‌ر‌غم اینکه مطالعه به نظر من بنیاد سواد و خلق ارزش هست ولی به هیچ عنوان برای کارآفرینی کافی نیست. کارآفرین روی بستری از تردید و بی‌ثباتی و ابهام و تجربه و شکست‌ها و تنهایی‌ها حرکت می‌کنه و شاید بشه گفت سرسخت‌ترین افراد از پس این داستان مشکل برمیان.

شما در دوره دکترای مدیریت کسب و کار دانشگاه بوردو هم تحصیل کردید. این تحصیلات در پیشرفت حرفه‌ای شما چقدر تاثیرگذار بوده؟

واقعیت از نظر من اینطور است که تحصیلات در هیچ مقطعی به تنهایی عامل موفقیت نیست. حتی مهمترین عامل موفقیت هم نیست. شعور و سواد و تحصیلات سه پدیده متفاوت هستن که از بین اونها شعور و سواد نقش بیشتری از تحصیلات دارن. ضمناً پشتکار، پرکاری، تیزحسی، به‌روز بودن و رفتار حرفه‌ای و پارامترهای متعدد دیگه‌ای هستن که نقش موثرتری از تحصیلات در پیشرفت حرفه‌ای ایفا می‌کنن. مساله‌ دیگه در پاسخ به سوال شما اینه که من خودم رو در حالت دانش‌آموزی مادام‌العمر قرار دادم. و امیدوارم که بتونم همیشه این حالت رو حفظ کنم. در این مفهوم من همیشه در حال خودآموزی یا گذراندن دوره‌های آموزشی آکادمیک یا غیرآکادمیک هستم. همین الان هم در حال برنامه‌ریزی برای گذراندن یک دوره PhD هستم.

شما در حوزه تدریس هم سوابق وسیعی دارید. این کار از کجا شروع شد و چطور گسترش پیدا کرد؟

من قبل از ورود به دوره کارشناسی ارشد گاهی تدریس کرده بودم. به صورت کلاس خصوصی برای درسهای دوره دبیرستان مثل زبان و ریاضی و فیزیک. ولی هیچ‌وقت موضوع جدی نبود. بعد از قبولی در فوق‌لیسانس به موسسه‌هایی که دوره آمادگی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی برگزار می‌کردند مراجعه کردم و پیشنهاد دادم که درس دانش مسائل روز مدیریت و GMAT  رو برگزار کنند و خودم تدریس کنم. ماجرای تدریس از اینجا و در سال 81 شروع شد. بعد از چند سال تدریس تئوری‌های مدیریت، زبان تخصصی مدیریت و دانش مسائل روز در دوره‌های کارشناسی ارشد، دوره‌های MBA و موسسات آموزش عالی متولد شدند. از اولین دوره‌های MBA در ایران من دروس مرتبط با سازمان و مدیریت و طبیعتاً مرتبط با بازار رو تدریس کردم. الان چند سالی هست که غیر از موارد خاص، فقط در مقطع DBA  و Post DBA تدریس می‌کنم. دو سیستم آموزشی در حوزه کسب و کار هم در ایران بنیانگذاری کردم. یکی دوره پرورش مشاور حرفه‌ای است و یکی هم بوت‌کمپ‌های آموزشی که هرکدوم چندین نوبت برگزار شدن. اطلاعات کامل‌تر این دوره‌ها در وب‌سایت مرکز راهکارهای یکپارچه مدیریت به نشانی www.imcs.institute در دسترس هستن.

اگر بخواین نقاط ضعف یا پشیمانی‌هایی در رابطه با مسیر حرفه‌ای خودتون ذکر کنید، چه نکته‌های مهمی به ذهنتون می‌رسه؟

نقاط ضعف که زیاد دارم ولی ترجیح می‌دم پیش خودم بمونه. اما دارم برای بهبودشون تلاش می‌کنم. تعدادی هم حسرت در زمینه حرفه‌ای خودم می‌تونم عنوان کنم. مثلاً کاش بیشتر کتاب خونده بودم. زبان‌های خارجی بیشتری بلد بودم. مفهوم کار عمیق رو زودتر درک کرده بودم. تعداد بیشتری “نه” گفته بودم و مواردی از این قبیل.

آیا فرمولی برای موفقیت حرفه‌ای وجود داره یا مثلاً توصیه یا نکات مهم؟

ورود
ثبت نام
این فیلد ضروری است .
این فیلد ضروری است .
این فیلد ضروری است .